در نشست نقد و بررسی کتاب «انسان‌شناسی برای توسعه» مطرح شد

نگاه ما در کشور به مسأله توسعه همه‌جانبه‌ نیست/برای اجرای پروژه توسعه‌ای باید جامعه و فرهنگ را بشناسیم

تعداد بازدید:۶۱۸
جامعه و فرهنگ را بشناسیم عضو هیأت علمی گروه انسان‌شناسی دانشگاه تهران با بیان اینکه برای پیاده کردن پروژه توسعه‌ای نیازمند شناخت جامعه هستیم، گفت: شناخت جامعه به معنای حرکت در مسیر نیازها و خواسته‌های جامعه با الگوی برنامه‌ریزی از پایین به بالا است. کمترین فایده علم انسان‌شناسی هشدار دادن و آگاه کردن برنامه‌ریزان توسعه از شکست برنامه‌های توسعه در صورت بی‌توجهی به خواست و مطالبات جامعه و عدم مشارکت دادن و دخالت دادن آنها در فرایند برنامه ریزی توسعه است. انسان شناسان در این زمینه می توانند نقش میانجی‌گری خوبی بین برنامه ریزان توسعه و مردم ایفا نمایند و شنونده خوبی برای حرف‌های دو طرف جامعه محلی و برنامه‌ریزان توسعه باشند.
نگاه ما در کشور به مسأله توسعه همه‌جانبه‌ نیست/برای اجرای پروژه توسعه‌ای باید جامعه و فرهنگ را بشناسیم

به گزارش روابط عمومی سازمان جهاد دانشگاهی تهران، روح‌الله نصرتی، عضو هیأت علمی گروه انسان‌شناسی دانشگاه تهران، در نشست نقد و بررسی کتاب «انسان‌شناسی برای توسعه» در محل پژوهشکده مطالعات توسعه سازمان جهاد دانشگاهی تهران، با اعتقاد به اینکه براساس مطالب این کتاب به‌جای این‌که به مسأله توسعه در ایران اندیشیده شود باید توجه داشت که چگونه می‌توان با همراهی خود جامعه و معنای آن‌ها از توسعه - که معنای متکثری دارد- توسعه را در راستای نیازها و خواست های جامعه برنامه ریزی کرد. وی اظهار داشت برخی از انسان شناسان بر اساس پیشینه سو استفاده هایی که از دانش اجتماعی در ابتدای قرن 19 شده است نگاه مثبتی  نسبت به ورود انسان‌شناسی به مسأله توسعه ندارند.اما امروزه انسان شناسی کاربردی دارای شاخه هایی متعددی از جمله پزشکی، انرژی، تجارت، صنعت و تکنولوژی در جهان معاصر است و انسان شناسی توسعه یکی از جنبه های کابردی دانش انسان شناسی است.

این عضو هیأت علمی گروه انسان‌شناسی دانشگاه تهران، با بیان این‌که برنامه ریزان توسعه در مقابل رویکردهای انسان شناسان به دلیل شیوه نگرش و روش متفاوت جهت برنامه ریزی توسعه ای مقاومت می کنند. افزود: این متخصصان عنوان می‌کنند چگونه یک جامعه و اجتماع بهتر می‌تواند در مسیر توسعه برای وضعیت بهتر حرکت بکند؟

*در کتاب«انسان‌شناسی برای توسعه» نقش انسان شناسی از جنس نقش واسطه‌گر و تسهیل‌گر است

وی، با بیان این‌که تغییر یک مکانیسم درونی در هر جامعه‌ای است که خودبه‌خود اتفاق می‌افتد، گفت: بنابراین نیازمند یک ورود بیرونی نسبت به این مسأله(تغییر) هستیم و انسان‌شناسی خواسته یا ناخواسته وارد بازی می شود و در درون فرآیندی قرار می گیرد که نقش خود را باید ایفا بکند. نقش انسان شناسی در این مسأله که در کتاب هم به آن اشاره شده است از جنس نقش واسطه‌گر است یعنی یک تسهیل‌گر در میان جامعه، اجتماع محلی و برنامه‌ریز متخصص توسعه و ترجمان زبان‌ آن‌ها به یکدیگر است و البته ایفای این نقش کار دشواری است.

این عضو هیأت علمی گروه انسان‌شناسی دانشگاه تهران، با طرح این پرسش که تا مدت‌ها جامعه و اجتماع هیچ دخالتی در برنامه‌ریزی توسعه‌ای نداشتند پس در آن زمان خروجی‌ها چه بود؟ گفت: گفتمان مشارکت دادن مردم در برنامه ریزی توسعه ای یک امر متاخر و به چند دهه گذشته در تجربه توسعه در جهان برمی گردد و اتفاقا دلیل توجه به مردم به دلیل پیامدهای منفی عدم مشارکت دادن مردم در برنامه های توسعه بوده است. در گفتمان های متاخر توسعه مشارکت مقوله کلیدی است. تجربیات موجود گویای این است که در برنامه‌ریزی توسعه‌ای باید به هر دو بخش یعنی خواست و مطالبه و درک جامعه از یک طرف و نگاه و درک متخصصین و برنامه ریزان توسعه از طرف دیگر توجه کرد.تلفیق و ترکیب این دو نوع نگاه کار بسیار ظریف و ماهرانه است.

*برای پیاده کردن پروژه توسعه‌ای نیازمند شناخت جامعه هستیم

نصرتی با بیان اینکه برای پیاده کردن پروژه توسعه‌ای نیازمند شناخت جامعه هستیم، گفت: شناخت جامعه به معنای حرکت در مسیر نیازها و خواسته های جامعه با الگوی برنامه ریزی از پایین به بالا است. کمترین فایده علم انسان‌شناسی هشدار دادن و آگاه کردن برنامه ریزان توسعه از شکست برنامه های توسعه در صورت بی توجهی به خواست و مطالبات جامعه و عدم مشارکت دادن و دخالت دادن آنها در فرایند برنامه ریزی توسعه است.انسان شناسان در این زمینه می توانند نقش میانجی گری خوبی بین برنامه ریزان توسعه و مردم ایفا نمایند و شنونده خوبی برای حرف‌های دو طرف جامعه محلی و برنامه‌ریزان توسعه باشند.

وی، در بخش دیگری از سخنانش در توضیح علم انسان‌شناسی و اندیشه‌های موجود درباره این علم و نوع نگاه انسان‌شناسی نسبت به مسأله توسعه گفت: باید در ابتدا به این پرسش پاسخ داد که اندیشه‌های توسعه چه نسبتی با مفهومی به نام فرهنگ دارند؟ انسان‌شناسی بررسی و مطالعه تفاوت ها و تشابهات فرهنگ هاست و طبیعتا موضوعی که بیشتر برجسته می شود تنوع بینش ها، رفتارها و احساسات انسان ها ست.

این عضو هیأت علمی گروه انسان‌شناسی دانشگاه تهران، درباره انواع اندیشه‌های موجود درباره نسبت فرهنگ و توسعه توضیح داد: اندیشه‌ها و نظریه‌های  متفاوت توسعه با درک خاصی از فرهنگ کوشیده‌اند در مواردی با درک فرهنگ به عنوان مانع توسعه و در برخی دیگر با تاکید بر تمرکز بر فرهنگ  به  پتانسیل و فرصت های موجود در فرهنگ برای تغییر تاکید کنند.

نصرتی، ادامه داد: اگر بخواهیم از ابتدای شکل‌گیری اندیشه‌های توسعه، اندیشه‌های مدرنیزاسیون و نوسازی را مبنا قرار دهیم یک الگوی ثابتی از توسعه و یک ایده‌آل و درک جهان شمولی از توسعه در این اندیشه وجود دارد که همه کشورها در این مسیر گام خواهند گذاشت. در این تصویر الگوی توسعه الگویی بر مبنای تجربه توسعه کشورهای غربی است .

*براساس اندیشه های اولیه توسعه در قالب مکتب نوسازی اولیه، فرهنگ نوعی مانع در مقابل تغییر و توسعه است

وی افزود: براساس اندیشه نوسازی، تجربه کشورهای غربی در ساخت الگوها و ساختارهایی در حوزه‌های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی می بایستی مبنایی برای گام برداشتن در مسیر توسعه در کشورهای دیگر باشد. در این نگاه فرهنگ در چارچوب کلیتی به نام سنت مفهوم سازی شده و گذار به توسعه از مسیر کنار گذاشتن سنت تعریف می گردد.

این عضو هیأت علمی گروه انسان‌شناسی دانشگاه تهران، با بیان این‌که این کشورها سنت را مغایر با توسعه می‌دانند، خاطرنشان کرد: بنابراین راهکار کشورهای در حال توسعه و توسعه‌نیافته، گذار از وضعیت سنتی و پشت سر گذاشتن موقعیت سنت و تجربه کردن عملکردها، روال‌ها و رفتارهای الگوی تجربه شده جهان توسعه یافته است.

نصرتی، با بیان این‌که این موضوع به‌عنوان یک گفتمان برای چند دهه  در جهان غالب بوده است، تصریح کرد: این گفتمان در دهه‌های ۴۰ و 50 تنها در حد نظریه نبود و در بسیاری از کشورها برنامه‌ها و عمل‌های توسعه‌ای را شکل داد. البته در دهه های بعد این رویکرد مورد نقدهایی جدی قرار گرفت و در این رویکرد بازاندیشی شد. تجربه توسعه کشورهایی نظیر ژاپن نشان داد که فرهنگ نه تنها مانع توسعه نیست بلکه می تواند با بازنگری در برخی از عناصر خود فرصت و موقعیت توسعه از درون را ایجاد کند.

*دیدگاه وابستگی در مقابل اندیشه‌های توسعه‌ای مدرنیزاسیون و نوسازی در دنیا

وی، با بیان این‌که دیدگاه دیگری در راستای نقد این رویکرد شکل گرفت که متاثر از اندیشه های نظری مارکسیستی داشت، گفت: این رویکرد به‌جای تبیین توسعه‌نیافتگی بر مبنای ویژگی‌های درونی و موقعیت درونی هر ساختار ،کشور و یا جامعه‌ای، توجه‌اش بیشتر به موقعیت بیرونی آن نسبت به کشورهای توسعه‌یافته معطوف بود. بدین معنا که علت  اساسی توسعه نیافتگی کشورهای به اصطلاح در حال توسعه را در وابستگی به کشورهای توسعه‌یافته می‌دانست.

این عضو هیأت علمی گروه انسان‌شناسی دانشگاه تهران، ادامه داد: این رویکرد راهکار و استراتژی برای خروج از این وضعیت را قطع ارتباط با جهان توسعه یافته می‌داند چون معتقد است ارتباط بیشتر با کشورهای توسعه‌یافته، توسعه‌نیافتگی را گسترش می‌دهد.  

نصرتی، درباره نوع نگاه این رویکرد به فرهنگ هم گفت: نگاه این دیدگاه نظری و رویکرد آن به فرهنگ این است که باید به فرهنگ به  به‌عنوان منبع عمل سیاسی نگاه کرد، بدین معنا که گویی از فرهنگ می‌توان یک ایدئولوژی ساخت و می‌توان در برابر جریان و فرآیندهای همیشگی مقاومت ایجاد کرد  و پتانسیل و زمینه استقلال را برای کشورهای مختلف فراهم کرد.  

وی، با بیان این‌که در این رویکرد با تأکید بر فرهنگ ملی از این جهت که گویی ظرفیت مقابله با این شکل از رابطه نابرابری با جهان توسعه‌یافته را دارد مضامینی نظیر ضدامپریالیسم، ضد وابستگی فرهنگی نظیر بومی‌سازی و جدا شدن از جهان توسعه‌یافته مورد تاکید است

این عضو هیأت علمی گروه انسان‌شناسی دانشگاه تهران، با بیان این‌که این دو نظریه(نظریه مدرنیزاسیون و وابستگی) برای مدت‌های طولانی به‌عنوان تئوری غالب در اندیشه‌های توسعه، حاکم بوده است، گفت: از سال ۱۹۷۰ و ۸۰ به بعد دیدگاه‌های جدیدی در ارتباط با توسعه مطرح شد. به این معنا که به‌جای متکی شدن به الگویی از توسعه با مرزبندی روشن با کشورهای توسعه‌یافته توجهات به سمت ظرفیت‌ها و پتانسیل‌های داخلی و یا به یک معنا به الگوهای خاص و بدیل معطوف شد.

نصرتی، با بیان این‌که براساس این گفتمان ها می توان الگوهای خاصی از توسعه و توسعه‌های جایگزین و بدیل را برای توسعه ارایه کرد، ادامه داد: از همین‌رو مفاهیمی از قبیل توسعه بدیل و توسعه جایگزین اهمیت پیدا کرد در این زمان است که فرهنگ، برجسته و با اهمیت می‌شود چون برای ساختن مدلی از توسعه باید مدل و الگویی براساس ظرفیت ملی و محلی ساخته شود طبیعتاً در این رویکرد مضامینی چون دانش محلی، بومی‌سازی، تمرکززدایی از دانش، توجه به دانش اجتماعات محلی و ... اهمیت پیدا می‌کند.

*الگوی پیشرفت «اسلامی ایرانی» مدلی از الگوی توسعه‌ جایگزین وبدیل است

وی با بیان این‌که از سال ۱۹۸۰ برخی کشورها از این رویکرد متأثر شدند، گفت: به نظر می رسد الگویی که به‌عنوان الگوی پیشرفت «اسلامی ایرانی»به‌عنوان الگوی خاصی برای توسعه‌یافتگی کشور برای آن طراحی شده متأثرازاین پارادایم است. پارادایمی که معتقداست ما پیشرفت خودمان راباید با تکیه بر ظرفیت‌های داخلی خودایجاد بکنیم و در این رویکرد فرهنگ و زمینه‌های ملی و محلی اهمیت می‌یابند.

این عضو هیأت علمی گروه انسان‌شناسی دانشگاه تهران، با بیان این‌که پس از سال ۱۹۸۰ دیدگاه غالب که تفکرات توسعه را تحت‌ تأثیر قرار داد اندیشه های نئولیبرالیستی بود، افزود: این تفکر و تجربه در ابتدا در جهان غرب در انگلستان و سپس آمریکا شکل گرفت تفکری که مهم‌ترین مضامینش عناصری همچون مقررات‌زدایی، خصوصی‌سازی ، کالایی شدن و  حذف دولت اجتماعی بود.

نصرتی با بیان این‌که این رویکرد به فرهنگ نگاه ابزاری داشت، افزود: در این رویکرد فرهنگ به عنوان یک منبع در بازارسازی و نواوری مورد توجه قرار می گیردو مضامین فرهنگ براساس تاکید بر مقوله هایی چون فردگرایی، رقابت پذیری و مصرف گرایی تعریف می شود.  

وی با بیان این‌که در این رویکرد فرهنگ نه به‌عنوان موضوعی برای ظرفیت و پتانسیلی درونی برای تغییر بلکه از این منظر که به‌عنوان ابزاری است که می‌تواند در درون منطق بازار فرصت‌های جدیدی برای بازار ایجاد بکند، مورد توجه قرار می گیرد.  

این عضو هیأت علمی گروه انسان‌شناسی دانشگاه تهران، با بیان این‌که به موازات آن از سال ۱۹۹۱ اندیشه‌های دیگری هم بیشتر توسط نهادهای متولی توسعه‌ای که می‌کوشیدند آن‌را تحت‌عنوان توسعه‌های انسانی و اجتماعی دنبال کنند شکل گرفت، تصریح کرد: علت توجه به ابعاد توسعه انسانی و اجتماعی این بود که آن پیامدهای منفی پیاده شدن سیاست‌های توسعه که بر مبنای پارادایم‌های پیشین چه به شکل انواع آسیب‌های اجتماعی، نابرابری‌ها، بی‌عدالتی‌ها و ... شکل گرفته بود نمود پیدا کرد.

نصرتی، گفت: این سبب شد توجه به انسان به‌جای این‌که به‌عنوان ابزاری برای توسعه باشد بلکه مهم‌تر از آن خود انسان به‌عنوان هدف اصلی توسعه مطرح شد و در نتیجه انتخاب‌ها، ظرفیت‌ها، مشارکت دادن فرد در پیشبرد اهداف توسعه اهمیت پیدا کرد از این‌رو در این رویکرد به فرهنگ به‌عنوان یک منبع اقتصادی توجه شد. و بر مقوله هایی چون سرمایه انسانی و سرمایه فرهنگی تاکید شد.

وی، با بیان این‌که در درون این رویکرد بر مقوله سرمایه انسانی و فرهنگی تأکید می شود در ادامه خاطرنشان کرد:  برخی از اقتصادانان نهادگرا از جمله آقای دکتر رنانی هم در ایران در چارچوب چنین پارادایمی بر سرمایه‌های انسانی و اجتماعی تأکید دارد و نقطه مغفول در توسعه را در فقدان اهمیت داشتن سرمایه اجتماعی و انسانی می داند.

این عضو هیأت علمی گروه انسان‌شناسی دانشگاه تهران، ادامه داد: می‌توان با مورد توجه قرار دادن مقوله سرمایه اجتماعی از آن به‌عنوان موتور محرک رشد و توسعه اقتصادی استفاده کرد.

نصرتی، با بیان این‌که توسعه انسانی می‌کوشد به وجوه دیگری از توسعه به‌عنوان توسعه اجتماعی و سرمایه انسانی و فرهنگی توجه کند، گفت: کشورهای حوزه شرق آسیا نظیر ژاپن، کره جنوبی مصداق‌های خوبی در این‌باره هستند که در این چارچوب مسیر توسعه را طی کرده‌اند.

وی، دیدگاه انتقادی به فرهنگ توسعه یا دیدگاه پساتوسعه را آخرین دیدگاه برشمرد و افزود: این دیدگاه را انسان‌شناسان نمایندگی می‌کنند البته این بدان معنا نیست که انسان‌شناسان در حوزه‌های دیگر نیستند اما در این دیدگاه افراد شاخصی چون اسکوبار و فرگوسن به‌عنوان متولیان و مبدعان اصلی دیدگاه پساتوسعه نسبت به موضوع توسعه نقد دارند.

واسازی "گفتمان توسعه" از دیدگاه پساتوسعه گراها

این عضو هیأت علمی گروه انسان‌شناسی دانشگاه تهران، با بیان این‌که متولیان اصلی دیدگاه پساتوسعه در کلیت نقد به توسعه را به‌عنوان یک گفتمان دارند، گفت: آن‌ها بر این باورند که این گفتمانی است که شکل گرفته و نهادهای خاصی را در خودش ایجاد کرده است و به‌دنبال یک الگو یا نوع خاصی از توسعه است که ظرفیت‌های دانش محلی و ... را نادیده می‌گیرد و نهایتاً در خدمت باز تولید شکل خاصی از روابط نابرابر قرار می‌گیرد و از این جهت کلیتی را تحت‌عنوان «گفتمان توسعه» واسازی می‌کنند.

نصرتی، با بیان این‌که در این رویکرد(پساتوسعه) نگاه‌ها نسبت به فرهنگ به‌ویژه فرهنگ محلی به‌عنوان یک منبع است، در ادامه تصریح کرد: به‌عبارت دیگر فرهنگ محلی از این جهت که توان مقاومت در مقابل گفتمان غالب را می‌تواند داشته باشد و مسیر حرکت متفاوتی را رقم بزند، حائز اهمیت است.

وی، با بیان این‌که از سال ۱۹۹۰ مفهوم پیشین توسعه اعتبار خود را از دست داد، گفت: اما هم‌چنان عمل توسعه به اشکال متنوع و فراوان از جانب بسیاری از دستگاه‌ها، نهادها و آژانس‌های بین‌المللی از جمله بانک جهانی و سازمان ملل در دستور کار است و حذف نمی‌شود.

این عضو هیأت علمی گروه انسان‌شناسی دانشگاه تهران، با بیان این‌که اندیشه‌های توسعه در مقام نظر به بن‌بست‌هایی مواجه می‌شود؛ اما نهادهای توسعه در مقام عمل به این کار هم‌چنان ادامه می‌دهند، گفت: چیزی که برای انسان‌شناسی همواره مهم بوده است.

نصرتی، افزود: اگر بخواهیم نتایج واقعی و عملی توسعه را در قرن بیستم ارزیابی کنیم نتایج آن‌ها دارای جنبه های مثبت و منفی بوده است جنبه‌های مثبت آن موضوعاتی نظیر توسعه آموزش ، بهداشت و یا اقداماتی که برای رفاه بخشی از جامعه انجام شده است است اما پیامدهای منفی آن در چند پیامد کلان قابل بحث است.

*عمیق‌تر شدن سطوح نابرابری، نخستین پیامد مدل‌های توسعه‌ای

وی، با بیان این‌که برمبنای تحقیقات انجام‌شده عمیق‌تر شدن سطوح نابرابری، نخستین پیامد این مدل‌های توسعه‌ای است، افزود: توماس پیکتی در کتابی با عنوان سرمایه در قرن بیستم به‌خوبی نشان داده است که به موازات افزایش ثروت در جهان چگونه نابرابری عمیق‌تر شده است این نشان می‌دهد که توزیع این درآمدها به‌طرزی عادلانه انجام نشده است.

این عضو هیأت علمی گروه انسان‌شناسی دانشگاه تهران، گفت: هم‌اکنون ۱۵ درصد مردم جهان بیشترین کنترل را بر منابع دارند و این افراد هستند که قاعده‌های اقتصادی جهان را تعریف و طراحی می‌کنند و یا دارایی ۵ شرکت بزرگ دنیا نظیر اپل، اوراکل، مایکرو سافت و ... به اندازه دارایی چند ده کشور افریقایی است این نشان می‌دهد ثروت به‌سمت گروه کوچکی شیفت کرده از این جهت نابرابری عمیق‌تر شده است.

نصرتی، با بیان این‌که به‌ویژه از سال ۱۹۸۰ به این‌طرف ما شاهد ظهور یک طبقه جدیدی هستیم، بیان داشت: این طبقه به نام پریکاریا است یعنی طبقه‌ای که فرقی نمی‌کند در جهان توسعه‌یافته، در شمال یا جنوب در حال شکل‌گیری است این طبقه محصول حاکمیت اندیشه های نئولیبرالیستی است، طبقه‌ای است که شغل کوتاه‌مدتی دارد، از بسیاری از مقررات رفاهی قابل اعتمادی برخوردار نیست، اقتصادش بسیار ناپایدار است، به‌عبارتی برای گذراندن حداقل زندگی تلاش می‌کند، بدون آن‌که بخواهد چشم‌انداز باثباتی داشته باشد.  

وی، با بیان این‌که خود این پدیده محصول یکسری مولفه‌هایی در سیاست‌های اقتصاد جدید است که دائماً به‌عنوان یک سیاست ترغیب و تشویق می‌کند، گفت: حتی در بسیاری از مواقع این موارد نظیر کار انعطاف‌پذیر به‌عنوان نقطه قوت تلقی می‌شود.  

این عضو هیأت علمی گروه انسان‌شناسی دانشگاه تهران، در ادامه توضیح داد: در کار انعطاف‌پذیر افراد می‌توانند کارآیی شناور داشته باشند به‌عبارت دیگر کارآیی خود را در موقعیت‌های مختلف تغییر دهند. غافل از آن‌که این رویه احساس ناامنی و بی‌اعتمادی نیروی کار را تقویت می کند.

*بحران‌های زیست‌محیطی دومین مسأله و نتیجه مدل‌های توسعه‌ای است

نصرتی، بحران‌های زیست‌محیطی را دومین مسأله و بحران نتیجه عمل توسعه برشمرد و افزود: با وجود آن‌که هر سال میزگردها و نشست‌هایی درباره محیط‌زیست و اقلیم برگزار و تصمیماتی گرفته می‌شود اما به‌نظر می‌رسد اگرچه آن تصمصم‌گیری‌ها در مقام نظر سودمند بوده است، اما در مقام عمل هیچ سودی نداشته است.

وی، ادامه داد: برای آن بخش بزرگی که آلاینده‌ها درباره آن صحبت می‌کنیم سهم بزرگ الایندگی مربوط به کشورهای پیشرفته و صنعتی از جمله امریکا، اروپا و چین است و سهم کشورهای فقیرتر در جنوب جهان فقط 8 درصد است. این بحران به‌عنوان مسأله مهمی در جامعه جهانی باقی‌مانده است.

این عضو هیأت علمی گروه انسان‌شناسی دانشگاه تهران، در ادامه خاطرنشان کرد: با وجود این بحران‌ها حال این پرسش مطرح می‌شود پس مواجهه انسان‌شناسان با توسعه به چه صورت بوده است؟ برای پاسخ به این سوال باید دو رویکرد انسان شناسی دانشگاهی و انسان شناسی کاربردی را از همدیگر تفکیک کرد.

نصرتی، با بیان این‌که انسان‌شناسی دانشگاهی قائل به ورود به مباحث توسعه و جنبه های کاربردی در انسان‌شناسی نیست، در ادامه تصریح کرد: انسان‌شناسی آکادمیک رسالت این علم را تولید دانش نظری، تحقیق و پژوهش در محیط آکادمیک و دانشگاه می‌داند. اتفاقاً این افراد در حوزه‌های کاربردی انسان‌شناسی معتقدند که این قبیل فعالیت‌ها کیفیت لازم را ندارند و جنبه‌های عینی لازم برای پژوهش را رعایت نمی‌کنند. اخلاق بسیار آسیب می‌بیند و زمینه فعالیت برای یکسری انسان‌شناسان که فرصت‌طلبانه به‌دنبال سود و منافع اقتصادی خودشان از طریق درگیر شدن در پروژه‌ها و برنامه‌های توسعه‌ای هستند فراهم می‌شود.

وی، با بیان این‌که این نوع نگاهی است که رویکرد انسان‌شناسی آکادمیک به سنت انسان‌شناسی کاربردی دارد، افزود: اما انسان‌شناسی کاربردی با در نظر گرفتن مسایل و مشکلات موجود نمی‌تواند به موضوعات و مسایل بی‌تفاوت باشد و در چارچوب انسان‌شناسی متعهد و مشارکتی اعتقاد دارد که انسان‌شناسان هم به‌لحاظ بینش نظری و هم به‌لحاظ روش شناختی ظرفیت‌هایی برای ورود به بحث توسعه دارند و به واسطه زیستن با مردم توانایی درک عمیق از پدیده های اجتماعی و فرهنگی را دارند.

نصرتی، ادامه داد: دومین موضوع این‌که همیشه به‌عنوان یک سنت در انسان‌شناسی توجهات از سمت پائین به‌سمت بالا بوده است یک نوع نظام برنامه‌ریزی که اتفاقاً لازمه دنیای امروز هم هست. به‌جای آن‌که نظام برنامه‌ریزی توسعه دائم از سمت بالا با یک دیدگاه تکنوکراتیک و از جانب متخصصان توسعه تبیین و برای جامعه اجرا شود این نگاه از پائین به بالا نگاهی از سمت خود مردم با مشارکت مردم و براساس منافع مردم شکل می‌گیرد .

وی، نگاه کل‌گرایانه را سومین مزیت مهم انسان شناسی برشمرد و افزود: این بدان معناست که انسان‌شناسی نگاه تامی نسبت به بررسی پدیده‌های مختلف از جمله مسأله توسعه دارد. قصد ندارد موضوع توسعه را تنها به مسأله اقتصادی و رشد اقتصادی تقلیل دهد بلکه معتقد است توسعه ابعاد و جوانبی دارد، توسعه متاثر از فرهنگ، سیاست و موقعیت اقلیمی یک جامعه است و ما نمی‌توانیم با یک نگاه تقلیل‌گرایانه‌ای وارد توسعه کلان شویم.

*نگاه ما در کشور به مسأله توسعه همه‌جانبه‌ نیست

این عضو هیأت علمی گروه انسان‌شناسی دانشگاه تهران، ادامه داد: چیزی که اتفاقاً در دیدگاه‌های غالب برنامه‌ریزی امروزی به‌ویژه در کشور ما غائب است، این است که نگاه ما در کشور به مسأله توسعه همه‌جانبه‌ نیست. نصرتی، با بیان این‌که در یکی دو دهه گذشته تأکید شده است که در قالب پیوست فرهنگی به جنبه های اجتماعی و فرهنگی پروژه ها باید توجه کرد. اماواقعیت این است که نگاه غالب همچنان نگاه فنر سالارانه و اقتصادی است و جنبه های اجتماعی و فرهنگی ان چنان که باید، جدی گرفته نمی شوند.

* کتاب «انسان‌شناسی برای توسعه»،مدل پیشنهادی برای توسعه ارایه می کند.

وی، با تأکید بر ضرروت ورود انسان‌شناسی نسبت به مسأله توسعه، در ادامه خاطرنشان کرد: کتاب انسان‌شناسی برای توسعه که نوشته «رابین اورسل» و ترجمه دکتر «بهروز روستاخیز» و «الهام عابدینی» است کتاب درخشانی است که براساس محتویات این کتاب اتفاقاً انسان‌شناسی باید بر نسبت به مسأله توسعه ورود کند. خود نویسنده مدل پیشنهادی را ارایه می کند که متفاوت از مدل متعارف توسعه از منظر متخصصان و برنامه ریزان توسعه است.

این عضو هیأت علمی گروه انسان‌شناسی دانشگاه تهران، با بیان این‌که در بخش‌های اول و دوم کتاب، مباحث نظری و توسعه انسان‌شناسی در مقام نظر و عمل عنوان شده است، افزود: اما آن بخشی از کتاب که جنبه کاربردی دارد و می‌تواند به‌عنوان یک بخش  مورد تامل جدی قرار گیرد فصل‌های پایانی کتاب است که علاوه‌بر پیشنهاد یک مدل پیشنهادی براساس چالش‌های امروز جهان نظیر فقر، مسأله مشارکت و مواردی این‌چنینی راهکارهای بدیلی ارایه می می کند.

*ایده‌محوری این کتاب از منظر نویسنده آن انسان‌شناسی توسعه است

در ادامه این نشست نقد و بررسی، بهروز روستاخیز عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی و مترجم کتاب انسان‌شناسی برای توسعه، با بیان این‌که نویسنده کتاب بحث استادانه‌ای را در خصوص مبانی نظری انسان‌شناسی توسعه انجام داده است، گفت: اما کتاب در همین سطح نمانده و همچنین یک چهارچوب عملی و کاربردی را برای کار توسعه پیشنهاد می‌دهد.

وی با بیان این‌که طی سال‌های اندک حضورم در میدان انسان‌شناسی، همواره به حوزه مطالعات توسعه علاقمند بوده‌ام، در ادامه خاطرنشان کرد: شاید از آن دسته مردم‌شناسانی باشم که کوشیده‌اند در مرز و بر لبه‌ها حرکت کنند؛ یعنی در مرز آن دوگانه‌ای که آقای دکتر نصرتی ارائه دادند مبنی بر  این‌که یک عده از مردم‌شناسان به‌صورت آکادمیک و بیشتر در توسعه چارچوب‌های آکادمیک مدنظرشان می‌کوشند و یک عده هم سعی می‌کنند رویکرد کاربردی داشته باشند و در حوزه انسان‌شناسی کاربردی ورود بکنند.

مترجم کتاب انسان‌شناسی برای توسعه، گفت: شخصاً سعی کرده‌ام روی این مرزها حرکت بکنم و از این بابت یک ارتباط نسبتاً خوبی با حوزه صنعت و جامعه طی این سال‌ها برقرار بکنم. ترجمه این کتاب هم در واقع نتیجۀ همین درگیری‌هاست.

روستاخیز، ادامه داد: سال ۹۹ هم‌زمان روی ۲ پروژه توسعه‌ای کار می‌کردم؛ یکی احداث یک معدن در جنوب‌شرقی ایران بود که کمی پیش رفت و هم‌زمان پروژه‌ دیگری در استان تهران پیش آمد و قرار شد روی استراتژی‌های جلب مشارکت‌های مردمی در نوع خاصی از تعاونی‌ها هم کار کنم.

این عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی، با بیان این‌که در هر دو پروژه مواردی ذهن من را به‌شدت درگیر خودش کرده بود، افزود: البته این دل‌مشغولی‌ها صرفاً مربوط به پروژه‌های سال ۹۹ نبود و مادامی که با این قبیل پروژه‌های توسعه‌ای درگیر هستم همیشه این دل‌مشغولی‌ها برای ما ایجاد می‌شود.

روستاخیز، در ادامه توضیح داد: برای مثال در سال ۹۴ با پژوهشکده مطالعات توسعه همکاری‌ای برای ارزیابی تأثیرات اجتماعی و فرهنگی یک پروژه توسعه‌ای در یکی از محله‌های شهر تهران داشتیم. وقتی نتایج مطالعات را به مسئولان مربوطه ارائه‌ای دادیم، ایشان عنوان کردند که چنین نیست و این‌گونه است که ما می‌گوئیم! ما اظهار کردیم پس نتایج حاصل از میدان دقیقاً چه می‌گوید؟ گفتند نه این موارد هم هست و... . در نهایت هم با یکسری اصلاحات پروژه را تحویل دادیم.

وی، درباره پروژه معدن سال ۹۹ هم گفت: در آنجا هم مسئولان یک رویاپردازی پرطمطراق را عنوان می‌کردند و این‌که می‌خواهیم معدن و کارخانه‌ای در این منطقه راه‌اندازی کنیم که یک رشد اقتصادی قابل‌توجه را در منطقه ایجاد خواهد کرد و... . هر چه ما می‌پرسیدیم شما که از ما کار اجتماعی می‌خواهید، به ما بگوئید مختصات دقیق این معدن و کارخانه چیست؟ مدام پاسخ می‌دادند بعدها مشخص می‌شود. مسئولان به ما که امین پروژه بودیم، چیزی نمی‌گفتند و فقط انتظار تسهیل‌گری داشتند.

این عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی، ادامه داد: ما باید در ابتدا روایت‌های هر دو طرف را می‌شنیدیم، روایت توسعه‌گر و توسعه‌گیر؛ اصطلاحاتی که در این کتاب از آن استفاده شده است.

روستاخیز، با بیان این‌که روایت توسعه‌گر یک روایت نجات‌بخش و نجات‌دهنده است، افزود: تو گویی که این‌ها یک مسأله و مشکل را شناسایی کرده‌اند که آن مشکل، توسعه‌نیافتگی منطقه است و در برابر، پتانسیل و قابلیتی در آن منطقه شناسایی شده است که می‌تواند آن مشکل را مرتفع سازد. آن پتانسیل چیست؟ همان ظرفیت‌های معدنی آن منطقه است. پس برای آن یک راه حل فنی تعریف کردند که به بهره‌برداری از معدن برسند و برای آن کارخانه فرآوری تأسیس کنند، تا به یکسری از دستاوردها برسیم، یا در مجموع به خروجی‌هایی منجر شود. در واقع، توسعه‌گر اینجا یک تئوری تغییر داشت.

وی، با بیان این‌که تئوری تغییر نظامی را متصور بود و یکسری ورودی‌ها و خروجی‌ها را شامل می‌شد؛ اما در میدان چه؟ در ادامه خاطرنشان کرد: آیا همان مدلی را که تصور می‌کنید، می‌توانید در میدان پیاده‌سازی کنید؟ دیدند پیاده‌سازی به‌سادگی امکان‌پذیر نیست. برای مثال، توسعه‌گر معتقد است که این زمین‌ها و این محدوده، زمین‌های ملی و مرتبط با همه مردم است. و در نمایندگی از مردم می‌توانند معدن را استحصال کنند. اما مردمی که آنجا سال‌ها و قرن‌ها زندگی کردند چه؟ آن‌ها معتقدند این‌ها زمین‌های اجدادی آن‌هاست و آن‌ها آنجا زندگی و از آن محیط بهره‌برداری کرده‌اند و داستان‌هایی از این دست.

این مترجم کتاب انسان‌شناسی برای توسعه، ادامه داد: مضاف بر این‌که توسعه‌گر به‌زعم خودش با یکسری از بازیگرهای توسعه نظیر خوانین و بزرگانی که آنجا هستند ارتباط گرفته است و تصور می‌کند از خلال ایشان می‌تواند با تسهیل‌گری کار را پیش ببرد اما این افراد تنها بازیگران آن منطقه نیستند! آنجا مردم عادی، زنان، مردان، افراد فرودست در نظام اجتماعی از دیگر بازیگران هستند که معتقدند زمین‌های اجدادی‌شان آنجاست. این‌ها در پروژه معدن ۹۹ تنش‌هایی را ایجاد کرده بود. این در حالی است که این افراد یکسری دستاوردهایی را متصور بودند که سراسر ابهام و برای مردم منطقه سراسر شک و تردید و با پیامدهایی نامعلوم بود.

روستاخیز، در ادامه تصریح کرد: در این پروژه توسعه‌ای، برخی از تردیدها واقعاً قابل اعتنا بودند و برخی نیز به‌علت ترس موهوم ناشی از ناشناخته بودند که در هر صورت، پدیده‌ بی‌اعتمادی را تشدید می‌کرد. مسأله‌ای که اینجا برای من قابل توجه بود این بود که این‌ها (توسعه‌گر و توسعه‌گیر) زبان همدیگر را نمی‌فهمیدند و چندان نمی‌توانستند با یکدیگر صحبت کنند. بخش زیادی از این مسئله، ناشی از نداشتن فهم درست توسعه‌گر از بافت اجتماعی و فرهنگی آن منطقه بود. این روایت اول.

وی، در ادامه افزود: پروژه دومی که ما کار می‌کردیم روش‌های جلب مشارکت مردمی در نوع خاصی از تعاونی‌ها بود که تصور می‌کردیم ما هم‌اکنون با کلی تعاونی از این نوع روبه‌رو خواهیم بود که مشارکت در آن‌ها پائین است. اما به‌زودی متوجه شدیم که اصلاً تعاونی‌ای شکل نگرفته است!

این عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی، با بیان این‌که اساساً در شکل‌گیری این تعاونی‌ها در استان تهران دچار مشکل هستیم، گفت: این در حالی است که آن‌ها (کارفرمایان پروژه یا همان توسعه‌گران) به‌دنبال جلب مشارکت بودند. در حالی‌که باید در ابتدا ببینند آن‌چیزی که تعریف کردند با این نظام اجتماعی و محیط تطابق دارد یا خیر؟ وقتی ما با صاحب‌نظران صحبت می‌کردیم عنوان می‌کردند شما مسیر را اشتباه آمده‌اید؛ باید درباره ماهیت این تعاونی‌ها صحبت کنید که آیا تأسیس آن‌ها ضرورتی داشته است یا خیر؟

مترجم کتاب در ادامه افزود: در مجموع، در انجام این پروژه‌ها، ما باید ادبیات این حوزه را مرور می‌کردیم. در زمان مرور ادبیات داخلی و خارجی این حوزه بود که من با این کتاب مواجه شدم. کتابی که برای سال ۲۰۱۸ و نسبتاً جدید بود.

روستاخیز، با بیان این‌که ما به‌طور مشخص در حوزه انسان‌شناسی توسعه در ایران چندین اثر پیش از این داشته‌ایم اما با وجود آثار ارزشمند و قابل اعتنا در دنیا، در این کتاب‌ها چارچوب نظری و روشی مناسبی را ارائه نکردند، گفت: اما این کتاب من را شگفت‌زده کرد که چقدر با یک زبان جذاب، شیوا، ساده و روان ابعاد مختلف را در برابر یک پژوهشگر و تحلیل‌گر باز می‌کند.

وی، با بیان این‌که کتاب انسان‌شناسی برای توسعه، هم‌زمان نظریه و روش و نمونه‌های عملی متعدد ارائه می‌کند، در ادامه خاطرنشان کرد: به‌عبارت دیگر این کتاب برای من تجربه‌ای از فعالیت‌های انجام‌شده را در چارچوب مسلط توسعه و نیز بدیل انسان‌شناسی آن را به‌صورت ترسیم‌شده و منظم ارائه می‌داد و همچنین ابزارها و روش‌ها را هم توضیح می‌داد.

این مترجم کتاب انسان‌شناسی برای توسعه، با بیان این‌که بنابراین در پروژه‌های توسعه‌ای از مطالعه این کتاب بهره گرفتم، افزود: این کتاب همچنین محتوای مناسبی را برای تدریس فراهم می‌آورد.

روستاخیز، با بیان این‌که من به ‌هنگام تدریس مبانی مردم‌شناسی می‌کوشم نوعی متناسب‌سازی با رشته‌های دیگری که این درس را می‌گذارنند هم داشته باشم، گفت: به‌عنوان مثال اگر برای رشته مددکاری تدریس می‌کنم تلاش می‌کنم برای مددکاران آورده‌ای داشته باشد. اگر برای برنامه‌ریزی و رفاه اجتماعی تدریس می‌کنم سعی می‌کنم این بینش و روش را متناسب‌سازی بکنم.

وی، در ادامه توضیح داد: حین تدریس مبانی مردم‌شناسی برای دانشجویان رشته برنامه‌ریزی اجتماعی بود که بحث‌هایی از کتاب را مطرح کردم و دیدم که برای دانشجویان جذاب است و بازخوردهای مناسبی را هم دریافت کردم.

این عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی، با اشاره به همکاری الهام عابدینی از دانشجویان ایشان در ترجمه کتاب، گفت: بنابراین، ترجمه کتاب را آغاز کردیم و از زمان ترجمه تا چاپ و نشر آن یک سال و نیم زمان صرف کردیم، چون بر سر برخی مفاهیم با یکدیگر چالش داشتیم.

*«جهل توسعه»، علت شکست پروژه‌های توسعه‌ای از دیدگاه رابین اورسل، نویسنده کتاب

روستاخیز، درباره ایده اصلی این کتاب، اظهار کرد: یکی از ایده‌های اصلی این کتاب ناظر به این است که آن چیزی که موجب شکست پروژه‌های توسعه می‌شود، چیزی است که در این کتاب به اسم «جهل توسعه» یاد می‌شود. مراد از جهل توسعه که در صورت‌بندی انسان‌شناس‌ها و مردم‌شناس‌ها ارائه می‌شود ناشی از نادیده‌انگاری و کم‌شماری دانش‌ها و نهادهای بومی و فرهنگ‌های گوناگون جوامع و انسان‌های مختلف است.

وی، با بیان این‌که بر همین مبنا (جهل توسعه)، توسعه‌گر با یک‌سری پیش‌فرض‌های غلط کاری را تعریف می‌کند، در ادامه افزود: نخستین پیش‌فرض غلط ضرورت تغییر در وضعیت موجود است؛ گویی وضعیت موجود نامطلوب است و شما باید وضعیت نامطلوب را به مطلوب تغییر بدهید.

مترجم کتاب انسان‌شناسی برای توسعه، با بیان این‌که به‌عنوان دومین پیش‌فرض باید برای آن پروژه توسعه‌ای از الف تا ی یک راهبرد مشخص به‌منظور پیش بردن کار داشت، ادامه داد: در این کتاب این موضوع مطرح شده است که آن‌چیزی که تا پیش از این وجود داشته است لزوماً نامطلوب نیست. طبیعتاً شما چیزهایی را پیدا می‌کنید که مفید خواهد بود؛ نهادهایی که افراد می‌سازند بخشی از این موارد سودمندند. در این‌جا منظور از نهادها فرآیندهای هک‌شده در نظام فکری، اجتماعی و جامعه است که طبیعتاً ناظر به مسائلی است که خود جامعه آن‌ها را ساخته و پرداخته است.

*مشکل، گروه‌های هدف، راه حل و تئوری تغییر ۴ عنصر چارچوب توسعه در کتاب «انسان‌شناسی برای توسعه»

وی، با بیان این‌که بازیگران در فرآیند توسعه متنوع و شناسایی این تنوع اهمیت بسیاری دارد، گفت: بدین‌ترتیب می‌توان چارچوب توسعه را ترسیم کرد. چارچوب توسعه پنجره‌ای است که ۴ خانه دارد. در این ۴ خانه یکی مشکل، دیگری گروه‌های هدف، یکی راه حل و دیگری تئوری تغییر جای داده شده است.

این عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی، در ادامه توضیح داد: در چارچوب توسعه‌ای ‌ذکر شده در کتاب، در ابتدا مشکل شناسایی، گروه هدف مشخص، راه‌حل تعیین و طبق آن تئوری تغییر اجرا می‌شود. در این کتاب در برابر چارچوب مسلط، چارچوب بازاندیشانه و چارچوب بدیل انسان‌شناسی هم مطرح شده است که برای این چارچوب‌ها مجدداً پنجره‌ای را می‌سازد؛ با این تفاوت که این ۴ خانه را از هم مجزا نمی‌کند. آن‌ها را در دل هم می‌برد و به‌جای مشکل، زمینه‌های فرصت می‌گذارد یعنی به‌جای این‌که بگوید این مشکل وجود دارد عنوان می‌کند این زمینه و  Context  به تو چه می‌گوید؟  

روستاخیز ادامه داد: هم‌چنین در این ۴ خانه پنجره به‌جای گروه‌های هدف باید بازیگران توسعه را مشخص کرد و به‌جای این‌که بگویند روستائیان، حاشیه‌نشینان یا افراد ساکن مناطق کم‌برخوردار، باید تنوع روستائیان را بررسی کرد؛ زنان و مردان، کدخدا، آهنگر، دهقانان و ... . هر کدام از این‌ها نظام ذهنی متفاوتی دارند.

وی افزود: در خانه دیگری از این پنجره جدید، به‌جای راه حل باید دانش‌های توسعه را احصاء کرد و در نهایت به‌جای تئوری تغییر باید به نهادهای توسعه باور داشت. باید نهادها را درک و کوشید آن‌ها را دوباره احیاء و استفاده کرد.

در ادامه این نشست، نصرتی، با تأکید بر این موضوع که پیش از این کتاب موارد زیادی به نگارش در آمده است، در ادامه خاطرنشان کرد: در همه این کتاب‌ها به طرق مختلفی به توسعه نگاه شده است برخی از آن‌ها اساساً توجه‌اشان در پروژه‌های توسعه‌ای به تأثیرات اجتماعی و فرهنگی آن‌هاست. این افراد بیشتر بر روی تأثیرات اجتماعی پروژه‌های توسعه‌ای تمرکز کرده‌اند و نقدهای کلی نسبت به آن‌ها دارند.

*وجود نظام برنامه‌ریزی از بالا به پائین علت شکست برخی پروژه‌های توسعه‌ای از دیدگاه برخی انسان‌شناسان

وی، افزود: عمده پرسشی که این موضوع را پاسخ می‌دهد این است که چرا اصولاً پروژه‌ها به یک معنا شکست خورده‌اند؟ که علل متعددی دارد از ‌جمله مهم‌ترین دلایل آن وجود یک نظام برنامه‌ریزی از بالا به پایین است نه از پائین به بالا.

این عضو هیأت علمی گروه انسان‌شناسی دانشگاه تهران، درباره علت آن توضیح داد: چون برنامه‌ریزان از شرایط توانایی‌ها و نیازهای موجود در جامعه آگاهی کافی نداشته‌اند یا مردم را در برنامه‌ها مشارکت نمی‌دادند و به شگرف و اهمیت اجتماعی آگاه نبودند، این در حالی است که انسان‌شناسانی هم نظیر «چمبرز» بوده‌اند که در ارتباط با توسعه روستایی و رویکرد آسیب‌شناسی توسعه روستایی بسیار کار کرده‌اند.

نصرتی، با بیان این‌که افراد دیگری هم کوشیده‌اند توضیح دهند چه‌طور پروژه توسعه اقتصادی به‌عنوان مثال جزیره سوران که پیاده شد نه تنها به وضعیت بهتر آن منطقه منجر نشد بلکه بیش از گذشته وابستگی جامعه روستایی را در سوران افزایش داد، گفت: خانم «باربارا راجرز» در کتاب برنامه‌ریزان توسعه غربی، دیدگاه متخصصان توسعه را نقد می‌کند.وی، با بیان این‌که در تفکر غربی اساساً بحث فعالیت زنان در حوزه تولید در جامعه‌های روستایی نادیده گرفته شده است، و آن‌را به‌عنوان کاری مردانه تعریف می‌کنند، و همین موضوع باعث درک نادرست فعالیت زنان و مردان در جامعه روستایی شده است.

این عضو هیأت علمی گروه انسان‌شناسی دانشگاه تهران، گفت: به جز این انسان‌شناسان که بیشتر برروی تغییرات و برنامه‌ریزی اقتصادی و تأثیرات اجتماعی و فرهنگی تمرکز دارند، برخی دیگر نظیر «اریک ولف» بر مسائل کلان متمرکز هستند.

نصرتی، در ادامه درباره این کتاب گفت: از دیگر محاسن این کتاب که خواندنش را جذاب می‌کند غیر از نگارش و ترجمه خوب و روان آن این است که در کنار بخش‌های نظری و عملی به ما یک مدلی ارائه می‌دهد

*ارائه مدل‌های بدیل برای شیوه اندیشه متفاوت به‌منظور داشتن توسعه با چشم‌انداز متفاوت نقطه قوت کتاب است

وی، با بیان این‌که پاسخ به این پرسش که مدل‌های بدیل برای شیوه اندیشه متفاوت به‌منظور داشتن توسعه با چشم‌انداز متفاوت چیست؟ نقطه قوت این کتاب است، افزود: این کتاب هم تفکر بدیل را می‌گوید هم چارچوبی را توضیح می دهد. چارچوبی که به‌دنبال چارچوب عملی مسلط است که هم‌اکنون از جانب برنامه‌ریزان توسعه پیاده می‌شود.

این عضو هیأت علمی گروه انسان‌شناسی دانشگاه تهران، بیان کرد الگوی غالب در برنامه ریزی توسعه این است که تامل در ارتباط با توسعه با مشکل از جمله مشکلات اجتماعی، اقتصادی، زیست‌محیطی شروع می شود در ادامه خاطرنشان کرد: این مشکلات گروه‌های هدفی دارند که یکدست در نظر گرفته می شوند و می‌توانند یک جامعه، جامعه روستایی، عشایری و ... باشند و برای این مشکلات هم راه حل‌هایی چون راه‌حل‌های فنی، اقتصادی، مدیریتی و سازمانی وجود دارد و در نهایت خروجی اقدامات و تجربه تغییر در جامعه مربوط است.

نصرتی، ادامه داد: اگر ما از این منظر به برنامه‌ریزی اقتصادی در کشور نگاه کنیم تفکر غالب این خواهد بود که باید در ابتدا مشکل را شناسایی کرد، جامعه هدف را شناخت، راهکارهای لازم را پیدا کرد و نهایتاً این‌که چگونه می‌توان با ایجاد دخالت در آن، تغییر ایجاد کرد؟

وی، با بیان این‌که از نقدهای جدی که نسبت به این شیوه برنامه‌ریزی توسعه‌ای وارد است این است که اساسا در این مدل  "جهل توسعه‌ای"  غالب است به این معنا که گویی بستر فرهنگی، اجتماعی، تاریخی و سیاسی اساسا وجود ندارد و یا دارای اهمیت نیست و به یک معنا الگوی توسعه ای غیر بسترمند است. در ادامه افزود: هیچ مسأله و یا پروژه توسعه‌ای در خلأ شکل نمی‌گیرد و در ارتباط با جامعه‌ای است که تاریخ و گذشته‌ای و فرهنگ و مناسباتی دارد.  

*چالش‌های توسعه هم‌چنان پا برجا و اثربخشی نخستین چالش است

این عضو هیأت علمی گروه انسان‌شناسی دانشگاه تهران، با بیان این‌که همه این موارد نشان می‌دهد که چالش‌های توسعه هم‌چنان باقی‌مانده است، در ادامه تصریح کرد: نخستین چالش اثربخشی توسعه است این بدان معناست که چرا اقدامات انجام‌شده سودی نداشته است؟ اثربخشی آن در کجاست؟ وگرنه این همه نابرابری اتفاق نمی‌افتاد.

 نصرتی، دومین چالش را مبارزه با فقر دانست و خاطرنشان کرد: با وجود همه جهت‌گیری‌های برنامه‌های توسعه به‌ویژه در چند دهه گذشته که بخش بزرگی از برنامه‌های سازمان‌های ملل و ... درباره مبارزه با فقر بوده است هم‌چنان مسأله فقر به‌عنوان مسأله حل نشده در جهان باقی‌مانده است؟

وی، سومین چالش را چالش مشارکت برشمرد و افزود: دائماً درباره مشارکت بحث و گفت‌وگو و بر راهبرد مشارکتی تأکید می‌شود و هیچ حوزه و برنامه‌ریزی توسعه‌ای را بدون عنصر مشارکت نمی‌بینید. فارغ از این‌که نگاه به مشارکت یک نگاه ابزاری است و این کتاب به‌خوبی به آن اشاره کرده است.

این عضو هیأت علمی گروه انسان‌شناسی دانشگاه تهران، در توضیح مشارکت، گفت: مشارکت در الگوی متعارف برنامه ریزی توسعه بدان معناست که من با دستور کار مشخصی نیازمند ارتباط و مشارکت و صحبت برای حل مشکل هستم، طبیعی است که در این‌صورت فرآیند مشارکت از ابتدا به بن‌بست می‌خورد. چون دیگران نه آن‌را مسأله خودشان می‌دانند نه احساس می‌کنند که می‌توانند در این کار موثر باشند و سودی هم نخواهند داشت به‌ویژه این‌که جنس کار از جنس کار زمان‌بر و هزینه‌بر است به‌عبارتی شما باید یک وقت طولانی صرف کنید حال آن‌که گفته‌ها و ملاحظاتتان در جایی دیده نمی‌شود و در این‌صورت برای امر مشارکت رغبتی نشان نمی دهید.

*پایداری، چهارمین چالش توسعه‌ای از دیدگاه نویسنده کتاب «انسان‌شناسی برای توسعه»

نصرتی، چهارمین چالش را چالش پایداری دانست و گفت: چالشی که هم‌چنان در سه وجه اقتصادی ، اجتماعی و زیست‌محیطی تداوم دارد.

وی، افزود: نویسنده این کتاب با در نظر گرفتن این ملاحظات و چارچوب عمل مسلط با چالش‌هایی که وجود دارد به یک مدل بدیل و جایگزینی اشاره و همه اقدامات قبل را آسیب‌شناسی می‌کند. این مدل، مدلی است که ما را به‌جای توجه دادن به چیزی به اسم مشکل ما را به موضوع دیگری تحت‌عنوان زمینه‌های توسعه یا زمینه‌های تغییر که اینجا آن بافت ساختار و آن زمینه‌های توسعه یا تغییر است، توجه می‌دهد.

این عضو هیأت علمی گروه انسان‌شناسی دانشگاه تهران، در ادامه توضیح داد: اگر جایی مسأله یا مشکلی وجود دارد ما این مشکل را باید در ارتباط با آن زمینه و بسترببینیم. بستری که به‌جای تأکید بر روی یک گروه هدف خاص تأکیدش بر بازیگران متنوع و متکثر توسعه است، به‌عبارتی ما می‌توانیم بازیگران توسعه را بر مبنای مولفه‌های مختلفی از جنسیت تا درآمد، موقعیت و قدرت در جامعه در نظر بگیریم.

نصرتی، با بیان این‌که بر این اساس و در این رویکرد کلیتی به نام جامعه روستایی، حاشیه‌نشین‌ها و فقرا کارساز نیستند، گفت: از منظر این رویکرد ما دقیقاً و مشخصاً باید ببینیم در ارتباط با چه گروهی صحبت می‌کنیم؟ چون هر جامعه متأثر از عوامل مختلفی هستند، اگر ما قائل به تکثر در گروه‌های بازیگری نبودیم اساساً امکان آن‌که پروژه توسعه را به شکل موفقیت‌آمیزی در درون سیستم پیاده کنیم وجود نداشت. چون افراد متأثر از توسعه می‌توانند گروه‌های ذی‌نفع متکثر و در عین حال گروه‌های ذی‌ضرری هم باشند.   

*فرآیندهای برنامه‌ریزی توسعه‌ای باید از مساله شروع شوند نه از راه حل.

این عضو هیأت علمی گروه انسان‌شناسی دانشگاه تهران، با بیان این‌که در کتاب توسعه به مثابه توانمندسازی دولت ها برای نخستین بار به این ایده که ما در بحث‌های توسعه‌ای باید سراغ توان‌افزایی، توانمند کردن مجموعه خود، حکمرانی و دولت برویم، اشاره شده است، گفت: اتفاقاً این کتاب به‌درستی مسأله را آسیب‌شناسی کرده است از مواردی که عنوان می‌کند این است که کشورهای در حال توسعه در فرآیند برنامه‌ریزی توسعه‌ای به جای اینکه از مساله شروع کنند از راه حل شروع می کنند.

نصرتی، ادامه داد: گویی ما راه‌حل‌های مشخص و تجربه شده‌ای از جاهای دیگر داریم و قرار است همان راه‌حل‌ها را برای مسائلی که داریم پیاده کنیم خود این موضوع در سیستم‌های کشورهایی که به‌لحاظ توسعه‌ای موقعیت مطلوب‌تری ندارند به‌عنوان موانع اساسی در مسیر حرکت توسعه است.

وی، افزود: گویی تفکر غالب در این برنامه‌ریزی توسعه‌ای این است که ما پاسخ‌مان برای مسائل‌مان از جنس پیدا کردن یکسری راه‌حل‌ها و عموماً راه‌حل‌های فنی، اقتصادی و سازمانی است.

این عضو هیأت علمی گروه انسان‌شناسی دانشگاه تهران، با بیان این‌که در این رویکرد راه‌حل‌های فوری بیشتر پاسخ می‌گیرند، در ادامه خاطرنشان کرد: به همین‌منظور در این چارچوب راه‌حل‌ها از جنس فنی و سازمانی است اگر چالشی داریم با ایجاد سازمان مسأله حل خواهد شد.

نصرتی، ادامه داد: در این کتاب عنوان می‌شود اگر شما به کشورهایی که وضعیت توسعه‌یافتگی مطلوبی ندارند مراجعه کنید عموماً ۲ مسأله پررنگ در ارتباط با نداشتن موفقیت وجود دارد که یا به نیروی انسانی و یا به فقدان سازمان و تشکیلات برمی‌گردد و برای همین راهکارهایی که ارائه می‌کنند وابسته به بودجه و اعتبار است تا بتوان توسعه و تغییر ایجاد کنند یا با ساختارسازی و تشکیلات مسأله خود را حل کنند.

*دانش‌های توسعه‌ای مدل پیشنهادی کتاب «انسان‌شناسی برای توسعه» به‌جای راه‌حل است

وی، با بیان این‌که همه این‌ها مفاهیمی هستند که اتفاقاً با تجربه زیستی ما در ایران هم‌خوانی دارد، در ادامه با تأکید مجدد بر این‌که مدلی که این کتاب تجویز می‌کند به‌جای راه‌حل، دانش‌های توسعه‌ای است، در ادامه خاطرنشان کرد: آن دانش توسعه‌ای که راه‌حل‌های مشترکی را پیش روی ما قرار می‌دهد راه‌حلی است که ریشه در دانش محلی آن جامعه و نهادهای آن جامعه با بازیگری همه بازیگران توسعه دارد.

این عضو هیأت علمی گروه انسان‌شناسی دانشگاه تهران، ادامه داد: از همین‌رو می‌تواند دانش عمیق‌تری حتی در ارتباط با مسأله پیش‌روی ما و نهادهای توسعه که منظور از آن نهادها، ساختارها، مجموعه قوانین و مقررات و هنجارهای رسمی و غیررسمی در جامعه است، قرار دهد.

نصرتی، با بیان این‌که ارتباط کاملاً وابسته‌ای که جنبه‌های مختلف زیست در درون آن جامعه با یکدیگر دارند بر مبنای موارد فوق‌الذکر است، افزود: لازمه پیاده کردن چنین چارچوبی که به‌عنوان چارچوب پیشنهادی انسان‌شناسی است چند نکته است این‌که ما باید توسعه را به‌عنوان یک فرآیند اجتماعی و فرهنگی ببینیم نه به‌عنوان یک فرآیند فنی. دوم این است که توسعه با روش‌های شناخت تفکر و عمل مشترک اعضاء گروه اجتماعی باید چارچوب داشته باشد.

وی، با بیان این‌که یک جامعه بازیگران متعدد و متکثری دارد که این بازیگران اعم از قدرتمندان، ناتوانان، افراد باسواد و ... است، در ادامه خاطرنشان کرد: در این کتاب به جهل توسعه اشاره ‌شده است، در دیدگاه مسلط توسعه فرض بر این است که جامعه هوش و درایت لازم را ندارد گویی جامعه نمی‌فهمد و من به‌عنوان برنامه‌ریز و متخصص توسعه بهتر از آن منافع جامعه را درک می‌کنم، حال آن‌که چنین نیست جامعه از منظر این کتاب جامعه بسیار باهوشی است و در بسیاری از موارد خردمندانه عمل می‌کند منافع خود را می‌شناسد و به‌درستی در مقابل منافع خودش واکنش نشان می‌دهد.

این عضو هیأت علمی گروه انسان‌شناسی دانشگاه تهران، تصریح کرد: از همین‌رو شما نمی‌توانید بازیگران توسعه را بر مبنای این‌که آن‌ها نمی‌دانند و کم‌هوش هستند و یا آگاه به منافع خودشان نیستند، دسته‌بندی کنید. نصرتی، ادامه داد: سومین مسأله این است که بازیگران توسعه دانش‌های مختلفی دارند و ایده‌های متفاوتی هدایت‌کننده تصمیم‌گیری آن‌ها هستند، یعنی ما در دانش محلی هم بازیگران توسعه و هم تنوع دانش‌ها را به رسمیت می‌شناسیم. به یک معنا دانش در یک گروه، یک صنف و در یک طیف مشخص متمرکز نیست وی، با بیان این‌که این دانش می‌تواند در بین کلیت اعضای جامعه پخش باشد که مجموعه ساختارها، قوانین و هنجارهای مشترک و بازیگران روش‌های مختلفی برای کار کردن را دارند، گفت: هدف اساسی در این تأکیدات این است که توسعه را در بستر آن جامعه به‌عنوان یک امر تاریخی و نهادی با بازیگری همه فعالان که به یک معنا در درون جامعه به‌عنوان ذی‌نفع و ذی‌ضرر هستند، در نظر بگیریم.

*نویسنده کتاب برای برطرف کردن چالش‌های توسعه‌ای دستوالعملی مبتنی بر انسان‌شناسی را مطرح می‌کند

این عضو هیأت علمی گروه انسان‌شناسی دانشگاه تهران، تصریح کرد: این کتاب معتقد بر این است که چرا هنوز چالش‌های توسعه(۴ چالش اثربخشی، فقر، پایداری و مشارکت) هم‌چنان پابرجا باقی‌مانده است؟ و برای برطرف کردن این چالش‌ها دستوالعملی مبتنی بر انسان‌شناسی را مطرح می‌کند.

نصرتی، با بیان این‌که همه سیاستگذاران با چیزی به اسم اثربخشی چالش دارند و کارامدی و بهره‌وری مسأله جدی آن‌هاست، افزود: اما ۲ راهکار برای اثربخشی دارند یکی راهکارهای بازارمحور و دیگری راهکارهای نتیجه‌محور است اما بهر حال از منظر انسان‌شناسی ما ریشه ناکارآمدی را باید در چیزی بدانیم که ما را به تأمل کردن درباره جهل توسعه یعنی ناکارآمدی و اثربخشی وادار بکند.
وی، ادامه داد: این راهکار باید ما را به این موضوع ملزم بکند که ما چه درکی از توسعه، بازیگران توسعه و یا چه درکی از توسعه‌گیران داریم؟ آن درک ما باعث می‌شود ما در مقام عمل دریابیم که برنامه و پروژه توسعه ما اثربخشی لازم را دارد یا ندارد.

این عضو هیأت علمی گروه انسان‌شناسی دانشگاه تهران، با بیان این‌که دانش و نهادهای محلی در این‌باره نقش بسیار مهم و موثری دارند، در ادامه خاطرنشان کرد: برای فائق آمدن بر آن‌ها باید به عوامل تاریخی و نهادی که باعث شکل‌گیری یک موقعیتی در درون آن جامعه شده و نتیجه‌اش فقدان اثر و کارآمدی است توجه ویژه شود.

*فقر از منظر انسان‌شناسی نتیجه روابط و مناسبات اجتماعی و از منظر متخصصان توسعه به معنای نداشتن چیزی است
 
 
نصرتی، درباره فقر به‌عنوان دومین چالش توسعه‌ای یاد کرد و افزود: نگاه انسان‌شناسی، به فقر نظیر متخصصان توسعه به‌عنوان یک اسم یا یک چیز همگن نیست نگاهی که در دیدگاه برنامه‌ریزان توسعه نسبت به فقر وجود دارد متفاوت است گویی فقر به‌عنوان چیزی است که در واقع وجود دارد اما افراد فاقد آن هستند نظیر دارایی، ثروت، قدرت و ... که امری کاملاً مشاهده‌پذیر است.

وی، تصریح کرد: در حالی که فقر از منظر انسان‌شناسی نتیجه روابط و مناسبات اجتماعی است اتفاقاً برای مسأله فقر ما نیازمند دگرگونی در درون روابط اجتماعی هستیم فقر را در واقع باید به‌عنوان فرآیندی ببینیم که افراد تجربه می‌کنند و اغلب این تجربه‌ها ریشه‌های تاریخی و نهادهای عمیقی دارند.

این عضو هیأت علمی گروه انسان‌شناسی دانشگاه تهران، گفت: یک عبارت جالبی وجود دارد و آن این است که ما باید فقر را به مثابه یک فعل در نظر بگیریم مبنی بر این‌که در زندگی‌های روزانه ما اغلب به شیوه‌های قابل پیش‌بینی، فقر در حال اتفاق افتادن است به‌عنوان مثال در قوانینی که یکسری افراد را استثناء می‌کند در اعمالی که تحقیر می‌کنند در تجربه‌هایی که تحقیر و بی‌احترامی را به‌همراه دارد در محرومیت‌ها و انزواها و ... همه این‌ها اتفاقاً فعل‌هایی هستند که به فقر منجر می‌شود.

*کتاب «انسان‌شناسی برای توسعه» به‌لحاظ پیاده کردن جنبه‌های نظری دیدگاه‌های توسعه انسان‌شناختی کتاب ارزشمندی است

در هر حال من فکر می‌کنم این کتاب کتابی است که هم به‌لحاظ نظری و هم به‌لحاظ عملی یعنی پیاده شدن جنبه‌های نظری دیدگاه‌های توسعه انسان‌شناختی کتاب بسیار ارزشمندی است و برای ما الگو قرار می‌دهد.

وی، با بیان این‌که طبیعتاً این الگوها ممکن است مورد نقد قرار بگیرد، گفت: چون مدلی که انسان‌شناسی کار می‌کند مدلی بر مبنای پاسخ خیلی فوری نیست و نیازمند زمان و تأمل جدی‌تری است

این عضو هیأت علمی گروه انسان‌شناسی دانشگاه تهران، افزود: و آخرین نکته این‌که انسان‌شناسی ممکن است راه‌حل محکمی برای خروج از بحران‌های اشاره شده نداشته باشد و این شاید خبر خوشایندی نباشد اما خبر خوب این است که این بحران‌ها بدون دخالت انسان‌شناسی قابل حل نیستند و انسان‌شناسی جای مهمی در درون این پازل دارد.

ارائه چارچوب بدیل پیش‌روی نقطه قوت کتاب «انسان‌شناسی برای توسعه» از دیدگاه دکتر نصرتی

نصرتی، با بیان این‌که در گذشته کتاب‌های ارزشمندی در زمینه انسان‌شناسی توسعه  منتشر شده است اما من دست‌کم مدل و چارچوب بدیل در کتابی ندیده‌ام، در ادامه خاطرنشان کرد: نقطه قوت این کتاب این است که چارچوب بدیلی پیش‌روی ما قرار می‌دهد و امکان تأمل کردن به توسعه به شیوه متفاوت هم برای علوم اجتماعی م هم متخصصان توسعه فراهم می‌کند.

وی، اظهار امیدواری کرد که مبنایی را فراهم کند که انسان‌شناسی پیش از پیش با این ملاحظات موجود در کتاب در بحث توسعه مثمرثمر باشد.

در ادامه نشست نقد کتاب انسان‌شناسی برای توسعه، الهام عابدینی، از علائق خود را به‌عنوان دانشجو بر روی موضوع توسعه دانست و خاطرنشان کرد: ترجمه این کتاب تجربه خوبی بود و این‌که اثر ماندگاری شد همانطور که دکتر نصرتی اشاره کردن بخش‌های پایانی کتاب درباره چارچوب‌های مختصر و مفید برای من ارزشمند بود.

روستاخیز نیز در بخشی دیگر از سخنانش با بیان این‌که ایده‌ای که در این کتاب به‌خوبی به آن اشاره شده است ایده تنوع بازیگران توسعه است، در ادامه افزود: این‌که خود انسان‌شناس‌ها هم بازیگر توسعه هستند و آن‌ها در درون خود تنوعات فراوانی دارند. روایتی که روستاخیز از انسان‌شناسی توسعه دارد ممکن است از روایت انسان‌شناسی توسعه دکتر نصرتی متفاوت باشد.

وی، با بیان این‌که لزوماً قرار نیست همه از یکدیگر پیروی کنند، ادامه داد: نکته دیگر این‌که کاربرد رشته‌های علوم اجتماعی در ارتباط با جامعه‌شناسی و مردم‌شناسی در دنیا فراوان است. از مردم‌شناسان در آژانس‌های توسعه‌ای به‌خوبی استفاده می‌شود، هم‌اکنون در کشورهای توسعه‌یافته فرصت‌های شغلی فراوانی برای مردم‌شناسان وجود دارد در بخش صنعت، پزشکی و در موارد مختلف انسان‌شناس‌ها فعالیت می‌کنند. بنابراین بسته به پارادایمی که شما به آن باور دارید بازیگری شما در حوزه توسعه می‌تواند بسیار متفاوت باشد که در این کتاب به آن اشاره شده است.

*حمایت از ابتکارات توسعه یک مدل همکاری پیشنهادی به انسان‌شناسان در این کتاب

این مترجم کتاب انسان‌شناسی برای توسعه، با بیان این‌که در این کتاب به‌خوبی اشاره شده است که چطور انسان‌شناسی می‌تواند ۳ تا ۴ مدل خوب همکاری ارائه کند، در ادامه خاطرنشان کرد: یکی از این مدل‌ها این است که انسان‌شناسان می‌توانند از ابتکارات توسعه به‌خوبی حمایت بکنند. توسعه از موضوعات مورد علاقۀ یک متخصص انسان‌شناسی است. متخصصی که در دانشگاه به مطالعه و تدریس مشغول است اما با طرح پارادایم توسعه می‌تواند با برنامه‌ریزی منطقه‌ای در کار توسعه نیز نقش داشته باشد.

روستاخیز با اشاره به این‌که مدل دیگری از ایفای نقش انسان‌شناس، این است که به‌عنوان متخصص روش‌شناسی می‌تواند همکاری کند؛ چراکه می‌دانیم مردم‌نگاری یکی از بهترین ابزارهای روش‌شناختی در انسان‌شناسی است، در ادامه تصریح کرد: شما وقتی به‌عنوان یک مردم‌نگار به میان مردم می‌روید، می‌توانید داده‌های بسیار و ارزشمندی را جمع‌آوری کنید. اگر بخواهند از این داده‌ها استفاده بکنند، پیشرفت پروژه توسعه مناسب‌تر خواهد بود.

وی، مدل بعدی را به‌عنوان کارگزاران و واسطه‌ها برشمرد و افزود: این اصطلاح (واسط توسعه‌ای) یک سوء تفاهمی نسبت به یک اصل در مردم‌شناسی را به وجود آورده است. این سوء تفاهم نسبت به اصل نسبی‌گرایی فرهنگی است. مردم‌شناسان بسیار از نسبی‌گرایی فرهنگی دفاع می‌کنند. همه می‌گویند پس نسبی‌گرایی فرهنگی یعنی اگر در جامعه‌ای سنتی هر کاری کردند شما باید تایید بکنید چون جامعه محلی برای این‌کار دلیلی دارد.

این عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی، با بیان این‌که نسبی‌گرایی فرهنگی به این معنا نیست، ادامه داد: این مفهوم ناظر به فهم زمینه‌هایی است که این اتفاقات در آن رخ می‌دهند؛ اتفاقاً انسان‌شناس‌ها در بسیاری از جوامع در نقش تسهیل‌گر برای تغییر بسیاری از مسائل حقوق بشری که می‌توانند آسیب‌زا باشند، فعالیت می‌کنند.

*مدل دوستان منتقد، مدل دیگر همکاری انسان‌شناسان در پروژه‌های توسعه‌ای از دیدگاه این کتاب

این مترجم کتاب انسان‌شناسی برای توسعه، مدل دوستان منتقد را آخرین مدل دانست و خاطرنشان کرد: در این مدل اگر هم نمی‌خواهید خیلی ورود کنید، پس می‌توانید در مقام منتقد باشید. اتفاقاً عنوان‌گذاری کتاب هم بسیار هوشمندانه است. انسان‌شناسان توسعه باید انسان‌شناسی را واکاوی گفتمانی بکنند. در مجموع، انسان‌شناسی برای توسعه می‌خواهد به نحوی عمل کند تا جهان جای بهتری برای زندگی شود.

آخرین ویرایش۰۲ دی ۱۴۰۲