«ویتگنشتاین و جامعه شناسی معرفت علمی» در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران
به همت مرکز فرهنگ و اندیشه سازمان جهاددانشگاهی تهران، دومین جلسه از سلسله سمینارهای «ایدههای بین رشته ای در علوم انسانی"با عنوان «ویتگنشتاین و جامعه شناسی معرفت علمی» روز سه شنبه 1 دی 94 با سخنرانی دکتر حسین شیخ رضایی، عضو هیئت علمی موسسه پژوهشی حکمت و معرفت ایران در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی سازمان جهاد دانشگاهی تهران، در این نشستشیخرضایی در نخستین بخش از سخنان خود تقریری از استدلالِ پیروی از قاعدۀ ویتگنشتاین در کتابِ پژوهشهای فلسفی ارائه کرد و در بخشِ دوم مبتنی بر سه تفسیر از این استدلال سه رویکردِ جامعهشناختیِ گوناگون را از هم تفکیک کرد. وی گفت هدفِ استدلال پیروی از قاعده آن است که نشان دهد معنا و فهم اموری درونِ ذهنِ فردی نیست. مثلا این رشته اعداد: 2و4و6و8و 10و... احیانا اگر از ما بپرسند این چه رشتهای است و عدد بعدی در آن رشته چند است احتمالا پاسخ میدهیم رشتۀ اعدادِ زوج است و عددِ بعدی نیز 12 است. اما از کجا معلوم چنین قاعدهای بر این رشته حاکم باشد؟ چرا مثلا قاعدۀ حاکم بر این اعداد چنین قاعدهای نباشد: تا 10 دو تا دو تا پیش برو و از ده به بعد یکی یکی. در این صورت عددِ بعدی در این رشته 11 خواهد بود. پس از تعدادی نمونه بهخودیِ خود نمیتوان به قاعدهای که بر آنها حاکم است پی برد. همین سخن را میتوان به کاربستهای زبانی و معنایی نیز تعمیم داد. مثلا تا یک زمانی شاید تصور این بود که قاعدهای که بر بکارگیریِ واژۀ کتاب حاکم است این است که کتاب ماهیتی جسمانی دارد. اما در زمانِ حاضر ما از واژۀ کتابِ الکترونیکی نیز استفاده میکنیم که ماهیتی جسمانی دارا نیست. پس تنها به واسطۀ کاربستِ واژۀ کتاب تا کنون نمیتوانیم قاعدهای را که بر بکارگیریِ آن حاکم است مشخص کنیم. پس معنای کتاب میتواند هیچ یک از قواعدی که در ذهنِ ما برای بکارگیریِ آن است نباشد.
عضو هیئت علمی موسسه پژوهشی حکمت و معرفت ایران در بخشِ دوم از سخنرانیخود مبتنی بر سه تفسیر از استدلالِ پیروی از قاعدۀ ویتگنشتاین سه جریانِ جامعهشناختیِ مختلف در سنتِ تحلیلی را از هم تفکیک کردند. تفسیرِ نخست از آن کریپکی است. وی بر پایۀ استدلالِ پیروی از قاعده به یک شکاکیتِ تام و تامِ معنایی میرسد. از هر چیزی هر چیزی را میتوان تفسیر کرد. جریانی در جامعهشناسی وجود دارد که میتواند در پیوند با این نگرشِ شکاکانه در معناشناسی باشد، جریانی که به عنوانِ نمونه فایرآبند یا لاکاتوش آن را نمایندگی میکنند و اقتدارِ هیچ نهادِ اجتماعی را نمیپذیرد. اما تفسیرِ دوم از این استدلال از آن یکی دیگر از مفسرانِ ویتگنشتاین یعنی دیوید بولور است. بلور بر این باور است که هدفِ استدلالِ ویتگنشتاین آن است که نشان دهد معنا به صورتی اجتماعی و برپایۀ اجماعِ عمومی تقویم میگردد. متناظر با این تفسیر خودِ بلور به همراهِ عدهای دیگر از فیلسوفانِ مکتب ادینبورگ جریانی را در جامعهشناختی به راه انداختند که جامعهشناسیِ معرفتِ علمی نام گرفت. ایشان باور داشتند که میتوان معنا و معرفت را به صورتی اجتماعی تبیینِ علی کرد. صدق و کذبی جز اجماعِ عمومیکه علتی اجتماعی دارد وجود ندارد و بر این اساس کارِ فیلسوف به کار جامعهشناس تقلیل پیدا میکند. بلور و دیگر جامعهشناسانِ معرفت کارِ میدانی و آرشیویِ گستردهای در راستای تبیینِ علیِ تاریخِ علم بر اساسِ دادههای اجتماعی به انجام رساندند. آخرین تفسیر از استدلالِ پیروی از قاعده از آنِ دو مفسر برجستۀ ویتگنشتاین هکر و بیکر است.
ایشان بر وجه درمانگرایانه و اهمیتِ سکوت در قبالِ پارادوکسهای فلسفی در ویتگنشتاین تأکید میکنند. بنابر تفسیرِ ایشان از استدلال پیروی از قاعده نمیتوان کاربردِ یک قاعده را از خودِ قاعده یا به تعبیرِ دیگر کاربرد را از تفسیر جدا کرد. بلکه یک سری رویههای تثبیتشدهای در جامعه حاکم است که قواعد تنها انتزاعاتِ آنها هستند. پس اصلا شکاف و پارادوکس و مسئلۀ فلسفی میان کاربردِ قاعده و معنای آن وجود ندارد که بخواهد حل شود. در نتیجه در نگرشِ ایشان برخلافِ جامعهشناسانِ معرفت تبیینِ علی نیز جایی نخواهد داشت و ایشان تنها به توصیفِ قومنگارانۀ رفتار دانشمندان علومِ مختلف میپرداختند. ایشان باور داشتند که دانشمندان در جایگاهِ یک قومِ خاص هستند که سبک زندگیِ مخصوص به خود را دارند، سبکِ زندگی که همانندِ دیگر سبکهای زندگیِ دیگر تنها میتوان آن را توصیف کرد. از این رو ایشان روشهای قومنگارانه و مردمشناسانه را در جامعهشناسی به کار بستند.
بدینترتیب دکترشیخرضایی دراین سمینار باطرحِ یکمسئلۀ پارادوکسیکال وعمیقِ فلسفی سهجریانِ جامعهشناختِیِ برآمده از آن را معرفی کردند. ارائۀ ایشان که با استقبالِ دانشجویان از رشتههای متخلف همراه بود نمونۀ خوبی از پیوندِ جامعهشناسی و فلسفه در سنتِ تحلیلی فراهم آورد که این امر بهخودیِ خود میتواند مانعِ قضاوتهای شتابزده و خاماندیشیهای موجود در جامعۀ ما در این زمینه باشد.